38K
بوکان ( تلفظ ) بزرگترین شهر جنوب استان آذربایجان غربی و مرکز شهرستان بوکان است. جمعیّت شهری آن براساس نتای...
بوکان ( تلفظ ) بزرگترین شهر جنوب استان آذربایجان غربی و مرکز شهرستان بوکان است. جمعیّت شهری آن براساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ بالغ بر ۱۹۳٬۵۰۱ نفر بوده و مساحت شهر به صورت طولی بیش از ۱۲ کیلومتر مربّع و از مسطحترین شهرهای منطقه بهشمار میرود. بوکان نسبت به بسیاری از شهرهای ایران، شهری جوان و نوبنیاد محسوب میشود و از نظر بافت تاریخی در دوران قاجار و سده نوزدهم میلادی بنیان گذاشته شده و بیش از دو قرن قدمت دارد.
بوکان در جنوب مرکزی دریاچه ارومیه و در ارتفاع ۱٬۳۷۰ متری از سطح دریا و در منطقهٔ کوهستانی واقع شده و آبوهوای معتدلی دارد. این شهر با شهرهای ارومیه، تبریز و تهران به ترتیب ۱۸۴، ۲۰۴، ۶۴۹ کیلومتر فاصله دارد. بوکان به ۳ ناحیه شهرداری و بیش از ۵۰ محلّه تقسیم شدهاست. نماد شهر بوکان قلعه سردار و تصویر آجرهای لعابدار باستانی تپه قلایچی است. موقعیت جغرافیایی این شهر ۱۳ استان شمال و جنوب ایران را به یکدیگر متصل میکند و با کردستان عراق دارای خط ارتباطی زمینی است. بوکان در مرز میان استان کردستان و آذربایجان ایران قرار گرفتهاست.
از دههٔ ۱۳۶۰ بوکان مرکز جذب مهاجران زیادی از شمالغرب ایران و خصوصاً بخشهای کردنشین بودهاست. در زمان ناصرالدّین شاه قاجار، جمعیّت بوکان در سال ۱۸۵۲ میلادی/ ۱۲۳۱ خورشیدی تحت تملک عزیزخان مکری تنها یکصد نفر بودهاست. تا پیش از دورهٔ قاجار نامی از بوکان در منابع تاریخی و جغرافیایی دیده نشدهاست.
مردم بوکان عمدتاً مسلمان و پیرو مذهب سنی شافعی هستند. شیعیان و اقلیتی از پیروان سایر ادیان نیز در سطح شهر سکونت دارند. اکثر ساکنان بوکان را کُردها تشکیل میدهند و زبان محاوره میان مردم بوکان زبان کردی سورانی با لهجهٔ بوکانی است. روایات زیادی در مورد ریشهٔ نام این شهر وجود دارد، مردم کُرد معتقدند واژهٔ «بوکان» از دو کلمهٔ «بوک» که معنی آن در زبان کردی «عروس» است و «–ان» که علامت جمع پسوند است گرفته شدهاست.
از لحاظ گردشگری، قدمت بیشتر بناهای تاریخی داخل شهر به دوره قاجار و دوره معاصر بازمیگردد. از مهمترین صنایع دستی شهر، قالی بافی و فرش است که فرش بوکان از شهرت جهانی برخورد دار است و ۸۵ درصد فرش تولیدی آن به خارج از کشور صادر و مابقی آن در داخل ایران مورد استفاده قرار میگیرد.
بوکان بزرگترین شهر مهاجرپذیر ایران، اَمنترین شهر استان آذربایجان غربی و دومین شهر پس از ارومیه از نظر سطح باسوادی است. به این شهر لقبهای عروس شهرهای ایران، شهر فرهیختگان، شهر حسن زیرک و شیرازِ کردستان دادهشدهاست.
در این صفحه مشاهیری از بوکان نام برده شدهاست.
دربارهٔ واژهٔ بوکان، نظریههای بسیاری مطرح شده و بیشتر پژوهشگران کُرد براین باورند که این واژه، کُردی است.
موضوع، کلمهٔ «بگ» یا «بغ» است. بگ یا بغ، خدای ملتهای باستانی که پیش از آمدن زرتشت در سرتاسر سرزمین هند تا غرب ایران زیستهاند، بودهاست. واژهشناس ایرانی، ابراهیم پورداوود در مقالهای با عنوان «بغ» نوشتهاست: واژهٔ بغ از زمانهای بسیار کهن در زبان ما رایج بوده و در زبانهای باستانی ایران مانند زبان اوستایی و فارسی باستان وجود داشته که میتوان به گاتاها یا سرودههای زرتشت که کهنترین بخش اوستا را شامل میشوند اشاره کرد. «بگ» بهمعنی قسمت و بخت آمدهاست. در بخشهای دیگر اوستا «بغ» همان خداوند است. پیش از آمدن زرتشت، «بغ» نام خداوند بوده و زرتشتیها نام اهورامزدا را بر آن نهادند. با این اوصاف کهنترین دولت منطقه که بوکان را نیز دربرمی گیرد، دولت قدرتمند مانا است. دولت مانا نخستین دولت متحد و مقتدر منطقه غرب ایران بود که صاحب قدرت اقتصادی و حکومتی قوی بودهاست.
براین اساس نام این شهر ابتدا «بکان» یا بگان بوده که از دو بخش تشکیل شدهاست: بگ یا بک +ان بخش اول بهمعنی خدا و بخش دوم پسوند جمع یا مکان است. برپایهٔ این نظریه، شهر بوکان با تلفظِ صحیح انگلیسی Bukān به معنی شهر «خداوند بگ» یا مکان خداوند بگ است. براساس تغییر آوایی حروف که در رشته زبانشناسی، صورت عملی و تأیید شده یافته و همچنین با توجه به آثار بهدستآمده از داخل شهر و حومه آن که نشان از وجود آتشکدههای مقدس آن دوران است، میتوان منطقی بودن این تحلیل را تأیید کرد.
تاریخ پیدایش شهر بوکان و هسته اولیه آن هنوز بدرستی مشخص نیست و تحقیقات زیادی در مورد آن صورت نگرفتهاست. براساس کتاب «تاریخ فرهنگ و ادب مکریان» نوشتهٔ ابراهیم افخمی، بوکان را ابتدا شهر کهنه خواندهاند و آن شهر در جنوب غربی فعلی شهر بوکان واقع شده بود که در اثر زلزله ویران شدهاست. بعدها در آن محل که نیزار و چشمه سار بوده، بوکان را بنا کردهاند. بوکان و حومه آن، منطقهای مورد اختلاف میان اُمرای مکری و ایلهای کرد بودهاست.بوکان از اواسط سده ۱۹ (میلادی) مورد توجه و کانون ایلهای مکری و امرای آنها بودهاست. در نقشههای قدیمی راهنمای مسیر و شهرهای مهم ایران به زبان انگلیسی در سال ۱۹۲۲ میلادی نام این شهر به صورت Bukan قید شدهاست.
اکتشافات گروهی از باستانشناسان در سال ۱۳۵۰ خورشیدی و مطالعات پس از آن نشان داده منطقهٔ بوکان از قدیم پادگان اشکانیان و ساسانیان بودهاست. آثار باستانی زیادی که در این منطقه بهدستآمده مؤید همین نظریهاست. در فروردین سال ۱۳۴۵ یک تابوت سفالین بسیار قدیمی به درازای ۱ متر و ۴۵ سانتیمتر و بلندای ۷۰ سانتیمتر و پهنای ۵۰ تا ۶۵ سانتیمتر به وزن ۵۰۰ کیلو یه همراه دو گلدان بزرگ و کوچک و سرنیزه، تبر، آهن لوله، آهن پهن کوچک با نشانی شبیه صلیب و یک کارد پیدا شد که به اداره آموزش و پرورش بوکان سپرده شد. نتایج حاصله از کاوشهای باستانشناسان، تاریخ این منطقه را به هزارهٔ نخست پیش از میلاد مسیح میرساند. آثار یافت شده از تپه قلایچی که قدمت آن به بیش از ۲٬۸۰۰ سال پیش میرسد، نشان دهندهٔ آبادانی این ناحیه و وجود تمدّنی مهم در این منطقه است. چنین بهنظر میرسد که این مکان مرکز دولت مانّا بوده و حتی برخی از باستانشناسان گمان میکنند، آنچه مورخان یونانی، مانند هرودت در وصف اِکباتان آوردهاند ممکن است با قلایچی تطبیق کند.هنری راولینسون، دیپلمات و شرقشناس بریتانیایی در سال ۱۸۴۰ میلادی تحقیقاتی را بر روی آثار تاریخی این شهر و سایر مناطق ایران انجام داده و پیش از کشف شدن منطقهٔ باستانی قلایچی دربارهٔ بوکان و تحقیقاتش در مقالهٔ بهنام «اِکباتان آتروپاتن» چنین نوشتهاست:
بوکان همان اِکباتان دوم (هَگمَتانَه) است چراکه در اطراف این منطقه آتشکدههای مربوط به عهد زردتشت وجود دارد و در مجاورت تخت سلیمان قرارگرفتهاست.
احسان یغمایی باستانشناس و سرپرست تیم کاوشهای قلایچی در دههٔ ۶۰ خورشیدی در مصاحبه با روزنامهٔ سرمایه در سال ۱۳۸۵ در مورد تپهقلایچی و آثار آن چنین توضیح دادهاست: با مشاهده آثار بهدستآمده از قلایچی، هَگمَتانَه در بوکان است نه همدان. در سلسلههای حکومتی ایران منطقهٔ بوکان، پایتخت حکومت مَنّائیان بوده که از سال ۸۵۰ تا ۶۱۶ پیش از میلاد (۲۳۴ سال) بر ایران فرمانروایی کردهاند.
بوکان از دیرباز محل سکونت اقوام سلسله کوههای زاگرس بوده و آثار فراوانی از آنان باقیماندهاست. از قدیمیترین آثاری که تاکنون در این منطقه شناسایی شده بقایای دورههای نئولتیک، دالما و کلکولتیک هستند که در دهها تپه مربوط به دورهٔ دالما (۴٬۸۰۰ تا ۴٬۱۰۰ ق. م) یافت شدهاند. قدمت تاریخی آثار یافتهشده از این شهرستان به دورههای نئولتیک، کلکولتیک، عصر آهن، عصر برنز، عصر مس، هخامنشی، اشکانی و ساسانی میرسد، و از این نظر یکی از قدیمیترین سایتهای زندگی انسان واقع در فلات ایران است. تپه قلایچی کهنترین سایت تمدنی و شهرنشینی در شمال غرب ایران است کهاز آن یک قلعه با مشخصات تمدن مانایی از زیر خاک بیرون آورده شدهاست.
تا پیش از سال ۱۳۵۷ باستانشناسان آمریکایی گمان میکردند تپه باستانی حسنلو در نقده مرکز حکومت ماناها است. اما طبق آثار و کتیبههای بهدستآمده از تپهقلایچی، بوکان همان «ایزیرتو، ایزیرتا، زیرتو» پایتخت تمدن مانّا بوده و در متون آشوری بارها به شهر زیرتو اشاره شدهاست. پیشینهٔ تاریخی این شهرستان به ۳٬۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح بازمیگردد که تمدن مانا در مناطق کردنشین شمالغربی ایران سکنی داشتهاند. یکی از هنرهای معروف مانناییها ساخت آجرهای لعابدار بود. آجرهای با طرحهای رنگین که با گذشت حدود ۳٬۰۰۰ سال تقریباً سالم باقیماندهاند. نمونهٔ بسیار زیبایی از این آجرها که در بوکان یافت شدهاند در موزهٔ شرق باستان توکیو در ژاپن نگهداری میشود. ماناییها دولت منطقهای بودند که با اورارتوها و آشوریها در یک سرزمین میزیستند. این دولت منطقهای گاه با اورارتوها علیه آشوریان هم پیمان میشدند و گاه با اتحاد با آشوریان علیه اورارتوها میجنگیدند. ماناییها قومی جنگجو بودند و مهمترین خدای مورد پرستش آنها «هالدی» خدای جنگ بودهاست.
در دورهٔ ساسانی، بوکان به پایگاه اشکانیان و ساسانیان نیز نسبت دادهشدهاست زیرا تپههای خاکستری نشانگر آتشکدههای عهد زرتشت بود و طبق بررسیهای بهعمل آمده درروند و پیدایش شهرها، خاورمیانه و مخصوصاً مناطق کردنشین جزء کهنترین تمدنهایی هستند که پیشینهٔ شهرنشینی در آنها به اثبات رسیدهاست و بر همین اساس این شهر با توجه به قرارگیری در حیطهٔ جغرافیایی فوق و وجود دهها تپه و بنا و سایتهای تاریخی در داخل و اطراف خود از کهنترین مکانهایی است که دارای سابقه شهرنشینی بودهاست. منطقهٔ بوکان به سبب موقعیت حساس سپاهگردانی خود میان دولتهای آشور، اورارتو و ماد قرار داشت که در کشمکشهای این دولتها دست به دست میشد. یافتههای باستانشناسان مؤید این نظر است که این منطقه در دورههای بعدی موقعیت سپاهگردانی خود را همچنان حفظ کرد و در دورههای اشکانیان و ساسانیان از این منطقه بهعنوان پایگاه نظامی بهرهبرداری میشدهاست.
تاکنون دو کتیبه مربوط به دورهٔ ساسانیان و اشکانیان، که یکی از آنها متعلق به پسر پادشاه اورارتو بود و در بوکان قرار داشت، مفقود شدهاند.
از تاریخ این منطقه در دورهٔ فتوحات اسلامی مطالب زیادی یافت نمیشود. اما با توجه به نزدیکی بوکان به شیز یا تخت سلیمان امروزی و فتح شیز در سال ۲۲ قمری برابر با سال ۶۴۳ میلادی، این منطقه هم مانند دیگر نواحی آذربایجان میبایستی در همان تاریخ به دست مسلمانان فتح شده باشد.
از رویدادهای تاریخی این بخش از ایران در دورهٔ اسلامی منابع زیادی موجود نیست و از منابع تاریخی در اینباره اطلاعات مهمی بهدست نیامدهاست اما نامهای با ریشه مغولی که بر نقاط مختلف جغرافیایی و طوایف منطقه اطلاق میشده و واژگانی که همچنان در گویش کردی مکری باقیمانده حاکی از چیرگی مغولان و حضور بلندمدت آنان براین نواحی است. تا قبل از آبادشدن بوکان، این منطقه و اطراف آن در مسیر رودخانه اصلی قرار داشت و از نیزار و زمینهای مرطوب و باتلاقی پوشیدهشده بود. در دورهٔ صفویه بوکان یک روستای کوچک و گلین بود و مشایخ و ایلهای متعددی در آن سکونت داشتند. یکی از مشایخ بزرگ بوکان در آن زمان «آغا رستم خان» جد جلال طالبانی رئیسجمهور سابق عراق بود که از بی رحمی شاه عباس صفوی از آنجا به عراق گریخت و در قرهداغ سکونت کرد.
در اواخر سدهٔ نهم یکی از حاکمان محلی بهنام امیرسیفالدین مکری که نسبت او به حاکمان بابان میرسید مناطق آختاچی، ایل تیمور، ایل گورک مکری از دهستانهای امروزی شهرستان بوکان را به سرزمینهای تحت حکومت خود درآورد. شاه اسماعیل صفوی چندین بار تلاشهای ناموفقی برای سرکوبی امیرسیفالدین نمود تا سرانجام صارم پسر امیرسیفالدین به اطاعت سلطان سلیم عثمانی درآمد تا تحت فرمان شاهان صفوی نباشد. آختاچی یا آختاسی و تیمور نام خوانین و حکام مغول بوده که روزگاری بر این مناطق فرمانروایی میکردند.
از استقرار کردهای مکری در این نواحی، بوکان دست کم از اواخر سدهٔ نهم هجری قمری آباده بوده و به سبب کوچنشینی طوایف و عشایر کُرد مکری هیچگاه مراکز مسکونی بزرگ در این بخش از مناطق کردنشین ایران به وجود نیامدهاست.
بوکان از نظر بافت تاریخی در دوران قاجار بنیان گذاشته شده و بیش از دو قرن قدمت دارد. طبق تحقیقات ولادمیر مینورسکی، تا پیش از این دوره نامی از بوکان در منابع تاریخی و جغرافیایی مشاهده نشدهاست. این شهر در زمان ناصرالدین شاه قاجار در سال ۱۲۳۱ خورشیدی روستای کوچک متشکل از خانههای گلین در پیرامون چشمهای بیش نبود. تا این که عزیزخان مکری شش دانگ بوکان را در سال ۱۲۲۸ هجری شمسی به مبلغ ۱۸۵۰ تومان از مارف آقا دهبکری (بزرگ ایل دهبکری) خریداری کرد. واسیلی نیکیتین در کتاب کرد و کردستان در مورد عزیزخان مینویسد: عزیزخان مکری چون به تهران رسید به امر ناصرالدین شاه دایره انتظاماتی در پایتخت دایر کرد که کردهای مکری، کلهر، کرند، افشار به فرماندهی علی خان پسر عزیزخان مکری در آن خدمت میکردند؛ به پاداش این خدمت در ارتش ایران ارتقاء یافت. زمانی که عزیزخان بر اثر توطئهچینیهای میرزا آقاخان نوری صَدراَعظَم، متهم شد به استقلال کردستان و جدا کردن آن از خاک ایران با دولتهای روس و انگلیس، زدو بند کردهاست، مورد خشم شاه قرار گرفت و برسر املاک خود در بوکان بازگشت. سردار کل در دورهٔ قاجار چنان بر ناصرالدین شاه تأثیر گذاشت و در مدتی که بین آنها کدورتی پیش آمده بود، ناصرالدین شاه برایش در نامهای برای دلجوی از او چنین نوشت:
پس از مرگ عزیزخان مکری، سیفالدین یکی از فرزندان او که در آن دوران کودکی بیش نبود بر جایگاه پدرش نشست و مادرش نیابت او را برعهده گرفت و از خردسالی از او به نفع خود استفاده کرد تا آنجا که وقتی سیفالدین به سن بلوغ رسید از ۸۰۰ پارچه آبادی میراث پدرش تنها بوکان و حومهٔ آن برای او باقیماندهبود. به دستور سیفالدین خان مکری قلعه و عمارت عزیزخان سردار تکمیل شد. این قلعه به نواحی اطراف مشرف بود و دارای دو برج بلند بود که در روز به علت فلزکاری بالای برجها از مسافت دور دیدهمیشد. برای ساخت مسجدجامع و حوضخانه بوکان، سیفالدین خان از روی ناچاری و تنگ دستی چند آبادی از املاک مورثی خود را فروخت. او به کمک مهندسین روسی حوضخانهٔ شهر را ساختند.ژاک ژان ماری دو مورگان از اعضای هیئت علمی فرانسه در ایران هنگام بازدید از غار سهولان با مطلع شدن از مرگ سیفالدین خان بلافاصله بهطرف بوکان حرکت کرد. دومورگان در کتاب خود جغرافیای غرب ایران در اینباره چنین نوشته: سیفالدین از مهربانترین و مهماننوازترین کُردها است. او پسر حاکم سابق آذربایجان بههمین اسم از القاب والیهای مکری و از همین رو دارای قدرت و حکمرانی غیرقابل انکاری در طوایف و عشایر بوده و بدبختانه بعد از عزیمت ما از مکریان اِجل این مرد توانا و دانا را در ۲۹ سالگی درربود و ایران را از وجود یک هوشمند و برگزیده محروم ساخت او در بوکان درگذشت. در سال ۱۲۸۹ خورشیدی، ولادیمیر فیودورویچ مینورسکی خاورشناس و ایرانشناس روسی مدتی بهواسطهٔ محمدحسین خان مکری بهعنوان کنسول روس در ساوجبلاغ مکری و بوکان ماندگار شده بود.
در سال ۱۹۱۵ میلادی / ۱۲۹۳ خ، قبل از وقوع جنگ جهانی اول محمدحسین خان بههمراه چند نفر دیگر از سرشناسان کُرد به جرم طرفداری از حزب هیوا و پناهدادن به شیخ محمود حفید و نپذیرفتن جهاد عثمانیها، توسط عوامل دولت عثمانی دستگیر شد. محمدخان بانه از خانهای معروف بانه، سیفالدین خان اردلان حاکم سقز، شیخ باباسعید برزنجی از شیوخ منطقه و شاعر و خوشنویس و فاضل کُرد از افرادی بودند که توسط سپاه عثمانی اعدام شدند. محمدخان بانه در شهر بانه اعدام شد و بهمحض رسیدن به سقز سیفالدین خان اردلان دستگیر شد. دوازده سرباز و مأموردولت عثمانی محمدحسینخان را همراه میرزامحمود افخم و پیکارش با دست و کتف بسته، درحالیکه سوار بر شتر لخت و بدون جهاز بودند، به طرف شهر مراغه که مقر فرماندهی سپاه عثمانیها بود بردند. باباسعید بزرنجی در روستای کهریزه در چند کیلومتری بوکان بهقتل رسید و جسد او را به زادگاهش روستای غوث آباد منتقل کردند و در همانجا به دفن کردند. بازیل نیکیتین که مدتی بهعنوان کنسول در ایران خدمت میکرد در کتاب ایرانی که من شناختهام اعدام شیخ باباسعید را به این صورت بیان کردهاست: مسئلهٔ جهاد بهوسیلهٔ شیوخ و عوامل آنها خیلی زود در کردستان انتشار یافت که تنها یکی از شیوخ بهنام شیخ بابا که در حوالی ساوجبلاغ مُکری، زندگی با زهد و تقوایی داشت و در نظر کُردها محترم بود، با این اعلام جهاد از سوی عثمانیها مخالفت میکرد و ترکها او را در زمستان ۱۶، سال ۱۹۱۵ بهواسطهٔ عقاید خلاف جهاد و رفتارش نسبت به مسیحیان بهدار آویختند.
محمدحسین خان دارای مقام عالی و جایگاه دولتی بود و تصور نمیکرد که مأمورین عثمانی بدون توجه به قوانین موجود آن زمان یک شخصیت دولتی را خودسرانه دستگیر و به اعدام محکوم کنند. از طرفی دیگر شجاعالدوله والی وقت آذربایجان به طرفداری از روسها میپرداخت و در اطراف میاندوآب او و قشونش همزمان با دستگیری محمدحسین خان و همراهانش در نبرد با سپاه عثمانی شکست فاحشی خوردند و ناچار به سوی تبریز فرار کردند. محمدحسین خان و میرزامحمود افخم در مراغه زندانی شدند و سرانجام در سال ۱۲۹۳ هجری شمسی به دستور «ارکان» یکی از فرماندهان حکومت عثمانی، او و سیفالدین خان سقز در مقابل صدها سرباز عثمانی در میدان عمومی شهر مراغه تیرباران شدند. میرزامحمود افخم منشی به وساطت حاجی باپیرآقا آزاد شد و به وسیلهٔ او و معتمدین شهر مراغه با تشریفات لازم و احترام اجساد «محمدحسین خان» و «سیفالدین خان اردلان» را به بوکان آورده و جنازه سیفالدین اردلان را به شهر سقز منتقل کردند و سپس پیکر محمدحسین خان مکری در آرامگاه بوکان دفن شد. این مکان در حال حاضر در پارک ملت همین شهر قرار گرفته که به آرامگاه سرداران مکری معروف است. در طول این سلسله جنگها، بوکان در دست روسها بود تا پس از رویداد انقلاب اکتبر قوای روس ایران را تخلیه و ترکهای عثمانی جای روسها را گرفتند. پیشروی روسها و عثمانیها به این منطقه سبب ویرانی آن و مورد حمله و تاراج بسیار قرار گرفت.
با آغاز حکومت رضا شاه پهلوی، به تدریج در بوکان سازمانها و ادارههای دولتی مانند پست و تلگراف، دارایی، مدارس دولتی، گمرک و ژاندارمری دایر شدند. علی خان مکری آخرین سردار این شهر بهدلیل بدهکاری و نداری، بوکان را با روستای سردار آباد معاوضه کرد و سپس علی آقا علیار بوکان را به میرزا آقا پناهی و حبیب پناهی که از تجار تبریز بودند، فروخت. بعدها در سال ۱۳۲۳ خورشیدی، عبداللهآقا ایلخانیزاده و قاسم مهتدی دوباره بوکان را از تجار تبریزی خریداری کردند و مالک آن شدند. در تقسیمات سیاسی رسمی ایران در سال ۱۳۱۶ بوکان بهعنوان بخش به مدت ۵۲ سال (تا سال ۱۳۶۸) به شهرستان مهاباد ضمیمه شده بود. تعداد خانوارهای آن در سال ۱۳۱۶ بالغ بر ۳۰۰ خانواده و دارای ۲ کاروانسرا، مدرسه دولتی و چند مغازه بود. در سال ۱۹۴۸ میلادی / ۱۳۲۷ خ در بوکان شهرداری تأسیس شد و از تاریخ ۲ اسفند ۱۳۳۹ خورشیدی تاکنون یک کرسی نمایندگی به صورت مستقل در ادوار مختلف مجلس شورای ملی و مجلس شورای اسلامی به این شهر تعلق گرفتهاست. بوکان در زمانی که تنها یک بخش محسوب میشد، همهٔ شرایط را برای ارتقا به شهرستان داشت و سلیمان انوشیروانی نماینده دوره بیست و سوم مجلس شورای ملی، بارها موضوع تبدیل بوکان را به شهرستان مطرح کرد اما بینتیجه ماند.
از تاریخ آغاز سکونت یهودیان در مناطق کردنشین از جمله شهر بوکان، اطلاعات دقیقی موجود نیست. دیوید یروشالمی در کتاب یهودیان ایران در قرن نوزدهم، جمعیت یهودیهای ساکن بوکان را در سال ۱۹۰۱ میلادی مصادف با ۱۲۸۰ خورشیدی ۴۰۰ نفر (۶۰ خانوار) ذکر نمودهاست. براساس گزارشهای سازمان اسناد ملی ایران در سال ۱۳۲۶ تعداد ۸۰ خانواده یهودی در میان مسلمانان بوکان با آرامش و صمیمیت زندگی میکردند اما محله، کنیسه، قصابی، حمام و مغازههای آنها جدا از مسلمانان بود. فرزندان آنها در کنار فرزندان مسلمانان در یک مدرسه و کتابخانه مشغول به تحصیل بودند. یهودیها بخشی از اقلیت مذهبی این شهر را تشکیل میدادند و پیشهٔ بیشتر آنها خرازی، پارچهفروشی و پزشکی بود و در تاریک بازار اکثر مغازههای این بازار را در اختیار داشتند.
کلیمیهای شهر در میان خود به زبان عبری صحبت میکردند و به زبانهای کردی، فارسی و ترکی نیز آشنایی کامل داشتند. روزهای شنبه را تعطیل کرده و برای انجام مراسم مذهبی به کنیسه میرفتند. آنها عمدتاً در محلهٔ یهودیان که در حال حاضر، کوچههای اطراف خیابان استاد هیمن و خیابان شهید نجاری را دربر میگیرد سکونت داشتند. کنیسه آنان در خیابان استاد هیمن در مجاورت منزل ابوبکر قاسمی واقع است. در فاصلهٔ سالهای ۱۳۲۸ تا ۱۳۲۹ پس از تشکیل اسرائیل در فلسطین تعداد زیادی از کلیمیهای شهر مانند دیگر همکیشان خویش در سایر نقاط ایران، همهٔ ساختمانها و اموال و اثاثیه خود را با قیمتی ارزان به مسلمانان فروختند و از بوکان به تهران و سپس به اسرائیل مهاجرت کردند. بهدلیل وجود شمار زیادی از کلیمیها در این شهر، نام بوکان در فهرست اتحاد جهانی آلیانس به ثبت رسیدهاست. از دورهٔ قاجار تا دورهٔ پهلوی دوازده هزار یهودی به صورت پراکنده در کردستان ایران ساکن بودهاند. قوم یهود ایران بیشتر در تهران، اصفهان، همدان، شیراز، مشهد و در کردستان عمدتاً در شهرهای بوکان و بانه زندگی میکردند. کلیمیها تا سال ۱۳۳۸ (۱۹۶۰ میلادی) تعداد بسیار کمی از آنها در بوکان مانده بودند.
نارضایتیهای گستردهای در سال ۱۳۳۱ توسط مردم علیه مالکین بوکان و روستاهای اطراف آن روی داد که منجر به شورش اهالی این منطقه شد. در دوران نخستوزیری محمد مصدق و گذراندن طرحها و قوانین جدید از جمله قانون مربوط به «سهیم کردن رعایا در درآمدهای حاصله» و حذف عوارض و اختصاص درصدی از سهم مالکان برای فعالیتهای عمرانی و آبادی روستاها، مردم حامی دولت و برنامهها و قوانین مصوبه بودند و در مقابل مالکین و صاحبان قدرت محلی مخالفت کرده و به عناوین مختلف در صدد کارشکنی برمیآمدند. در منطقه بوکان ۵ شخصیت محلی که اسامی آنها عبارت بود از حسین فاتحی، قاسم کریمی، عبدالله ایرانی، محمدرئوف، طه غفوری اقدام به شورش علیه حاکمیت و ظلم و ستم خانهای منطقه کردند. نارضایتیها در بوکان و روستاهای منطقهٔ فیض الله بیگی، محال آختاچی، رودخانهٔ مجیدخان از سایر نقاط کردنشین ایران شددت بیشتری به خود گرفته بود. حاج قاسم کریمی، عبدالله ایرانی با غنیمت شمردن فرصت و موقعیت زمانی، اقدام به تشکیل جلساتی در این شهر کرده و به اقداماتی نظیر ارسال طومار و مخابره تلگراف برای تهران در جهت حمایت از حرکت ملی دست میزدند و همزمان با تشکیل جلسات و تجمعهای با حضور افراد مختلف از جمله نمایندگان مردم و کشاورزان برای بیان خواستهها و ارسال نامه و شکایت در جهت احقاق حقوق خود اقدام میکردند. یحیی صادق وزیری در کتاب گفتمان تاریخی فرهنگی کردها در اینباره میگوید: پس انتخابات سال ۱۳۲۹، جنبشی دهقانی که نتیجه بلافصل و منطقی مبارزات انتخاباتی علیه مالکین درست در این مناطق (بوکان و حومه آن) اوج گرفت. در سال ۱۳۳۲ این شورش سرکوب و خاتمه یافت.
در اوایل انقلاب ۱۳۵۷ ایران، بوکان و حومهٔ آن درگیر جنگهای داخلی شد و مدتی توسط گروهای اپوزیسیون کُرد مخالف جمهوری اسلامی در فاصله سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ به تصرف آنها درآمده بود. تا اینکه در ۱۱ مهر سال ۱۳۶۲ این شهر به دست سپاه و نیروهای مردمی و دولتی آزاد شد. احمد کاظمی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ ایران و عراق در جریان عملیات فتح شهر بوکان تلاشهای بسیاری کرد. بر اساس منابع سپاه پاسداران، بوکان آخرین شهر کردنشین ایران بود که آزاد شد. این شهر در میان شهرهای آذربایجان غربی میزان خسارات و تخریب وارد شده به آن در طول جنگ ایران و عراق، ۲٫۴۰۹ واحد مسکونی بوده که مجموعاً پنج درصد از کل استان اعلام گردیدهاست.
بوکان در ۲۶ فروردین ماه سال ۱۳۶۷ سه بار توسط هواپیماهای عراقی بمباران شد که مجموع این حملهها ۱۹ نفر کشته و ۱۶۰ نفر مجروح شدند. بوکان در دورانی که از توابع مهاباد محسوب میشد شهری مطرح و شناخته شدهای در ایران نبود.
در سال ۱۳۶۸ این شهر در تقسیمات کشوری ایران از بخش به شهرستان ارتقا یافت و در طی ۳۰ سال از یک بخش کوچک کردنشین در جایگاه سومین شهر کردنشین بزرگ ایران قرار گرفت و در بسیاری از شاخصهای اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی و سیاسی پیشرفت چشمگیری داشتهاست. به دلایل مختلف همچون موقعیت استراتژیک و قرارگیری در مرکز منطقه مکریان، بوکان را به دومین شهر مهاجرپذیر ایران تبدیل کردهاست. بوکان از دههٔ ۱۳۷۰ همواره یکی از شهرهای مطرح و مهّم برای مرکزیت یک استان جدید در شمالغرب ایران است.
موقعیت ممتاز جغرافیایی و امنیت نسبی جادهها، بوکان را بهعنوان مرکز منطقهٔ جنوب و جنوب غربی دریاچهٔ ارومیه تبدیل کردهاست. این شهر با قرارگیری بر سر راههای ارتباطیِ سه استان آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، و کردستان از موقعیت جغرافیایی و ترافیک ویژهای برخوردار است. بوکان از غرب به مهاباد، و از جنوب به سقز محدود است و در دشتهای استپی و هموار قرارگرفته و میان کوههای نالشکینه و بردهزرد واقع شدهاست.
شهر بوکان در °۳۶ درجه وَ ۳۱ دقیقه عرض شمالی و °۴۶ درجه وَ ۱۲ دقیقه طول شرقی نسبت به نصف النهار گرینویچ قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریای آزاد ۱٬۳۷۰ متر است.
مسافت جادهای بین این شهر تا ارومیه ۱۸۴ کیلومتر، تا تبریز ۲۰۴ کیلومتر، تا سردشت ۱۴۰ کیلومتر (از مسیر خلیفان-ربط) و تا بانه کمتر از ۹۰ کیلومتر است. شهر بوکان یکی از مسطحترین شهرهای ایران است و همچنین بیشتر اراضی آن را دشتهای هموار تشکیل میدهد.
آب و هوای بوکان استپی خشک با تابستانهای گرم و زمستانهای سرد است. این شهر در زمستان سرد و پرف و روزهای زمستانی آن طولانی بوده که معمولاً تا اواخر اسفندماه ادامه دارد. حداکثر مطلق دمای بوکان ۴۲ درجه سانتی گراد بالای صفر و حداقل مطلق دمای هوا ۲۷ درجه سانتی گراد زیر صفر است. مدت روزهای یخبندان از ۸۵ تا ۱۰۰ روز و میزان بارندگی در سالهای مختلف میان ۳۵۰ تا ۴۱۷ میلیمتر متغیر بوده، که متوسط آن ۴۲۸ میلیمتر برآورد شدهاست.
بوکان از نظر زلزلهخیزی در ایران در ناحیه کم خطر قرار گرفتهاست و طبق اسناد و شواهد تاریخی هیچگونه زلزله مهیبی در طول چند صد سال اخیر در این شهر رخ ندادهاست. با این حال زمینلرزههایی در بوکان که کانون اصلی زلزله صدها کیلومتر از آن دور بودهاست احساس شدهاست که شدیدترین این زلزلهها در مدت یکصد سال اخیر مربوط به زلزله ۷٫۳ ریشتری ازگله بود که در بوکان و شمالغرب ایران نیز به شددت احساس شد. بوکان و حومه آن بر روی هیچکدام از گسلهای ایران قرار نگرفتهاند.
باغهای آلبالوی امیرآباد با قدمت بیش از هشتاد سال هر ساله تولیدکننده چندین تن انواع میوه و انواع سبزی است. این باغهای سرسبز از نامدارترین باغهای بوکان و حومه بهشمار میآیند. در گذشته حدود ۲۰ باغ سرسبز که بهدلیل وفور آب، در شهر وجود داشتهاست. از باغهای قدیمی بوکان میتوان به باغ قاضی، باغ قاسم آقا، باغهای صلاح مهتدی، باغ میرهبیگ، باغ ملاعلی، باغ سردار، باغ عبدالرحمن، باغ حاجی حریری، باغهای امیرآباد، باغ حاجی ابراهیم محمدیان، باغ حسن سام بیگی، باغ احمد کرمانج، باغ حاجی علی، باغ مام نصراله و باغ شیخ قادر نام برد. در میان آنها اکنون تنها باغهای امیرآباد، باغ قاضی و باغهای کوسه (کوسته) به صورت سالم و نیمه سالم بهجا ماندهاند.
رودخانه سیمینهرود در زبان کردی تَتَهو خوانده میشود که در اصل واژهٔ زرتشتی-اوستایی است و از ارتفاعات مناطق منگور و دهستان ترجان سرچشمه میگیرد. پس از آبیاری این دهستان وارد بوکان میشود و از وسط این شهر عبور میکند و به دریاچه ارومیه میریزد. حواشی این رودخانه به ویژه درهها و دشتهای آن بسیار زیبا و دیدنی است. رودخانه سیمینه رود در مرکز دشتهای وسیع و حاصل خیز حاجی لک، مجیدخان و بخشی از دشت سرچنار از توابع شهرستان بوکان قرار گرفته و حدود ۲۵ تا ۳۰ هزار هکتار از زمینهای این دشتها را که بیشترین میزان تولید محصولات کشاورزی را به خود اختصاص میدهند و به لحاظ منابع آبی در چهار فصل سال از آب این رودخانه تأمین میشوند.
طَرَغه نام کوهی در ۲۲ کیلومتری غربی شهر بوکان است. جنس کوه از سنگهای آهکی و از نوع سوخته و ارتفاع آن ۲۲۲۴ متر و در خط راس اصلی رشته کوههای زاگرس قرار دارد. طرغه مختصات جغرافیایی آن بین ۱۶. ۳۳°۳۶ عرض جغرافیایی و ۲۲. ۵۷°۴۵ طول جغرافیایی است. این کوه یکی از بلندترین کوههای جنوب استان آذربایجان غربی و جایگاه صعود کوهنوردان منطقه و کشور است و علاوه بر وجود دو پایگاه برای استراحت کوهنوردان، دارای آثار سنگ تراشیده شده و بناهای تاریخی مربوط به عهد مغول و ایلخانان است. در میان مردم منطقه افسانههای زیادی دربارهٔ کوه طرغه نقل میشود. ریشه نام این کوه برگرفته از نام مغولی طرقائی یا «تراغای» است، تراغای نام پدر تیمور گورکان معروف به تیمور لنگ بود.
زبان مردم این شهر کردی سورانی یا کردی مرکزی است. سورانی خود به چندین لهجه تقسیم میشود. لهجهٔ رایج در سنندج لهجهٔ اردلانی است و لهجهٔ منطقهٔ بوکان نیز مکریانی نام دارد. البتّه لهجهٔ مکریانی مردم این شهر با سایر مناطق همجوار خود متفاوت بوده و بعضاً آن را لهجه بوکانی مینامند. مکریانی لهجهای صاف و خالص و فصیح است و از حیث شکل و تعداد کلمات بسیار غنی است. به باور محمدامین شیخالاسلامی مُکری ملقب به هیمن «در زبان کردی سورانی و در لهجه مکریانی و در مکریانی لهجه بوکانی، مطلوب تر است برای نوشتن زبان کُردی» باتوجه به نزدیکی بوکان به شهرهای مراغه و میاندوآب، بیشتر مردم آن به زبان ترکی آذربایجانی نیز مسلط هستند.
مردم بوکان عمدتاً سنی و شافعی مذهب هستند. در سال ۱۳۹۲ مسلمانان از جمعیّت این شهرستان ۹۳ درصد و در نقاط شهری ۹۲ درصد و در نقاط روستایی ۹۷ درصد را تشکیل میدادهاند. اقلیتی از شیعیان نیز در بوکان ساکن هستند در گذشته یهودیان در این شهر سکونت داشتهاند. در میان مسلمانان بوکان، خانوادههای وجود دارد که سابقاً یهودی بودند و طی دهههای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی مسلمان شدهاند که مردم منطقه به آنها در اصطلاح، جدید الاسلام یا نومسلمان میگویند. بهائیان و اقلیتهای از سایر ادیان دیگر هم در سطح شهر ساکن هستند.
در زمان سلطنت ناصرالدّین شاه، بوکان تحت تملک عزیزخان مکری جمعیّت آن در سال ۱۲۳۱ خورشیدی تنها ۱۰۰ نفر بودهاست. بیشترین افزایش نسبی جمعیّت شهر بوکان در سالهای ۱۳۵۵ الی ۱۳۶۵ بودهاست که طی آن جمعیّت شهر بوکان از ۱۳ درصد به ۲۳ درصد رشد داشتهاست و از رقم ۲۰٬۵۷۹ نفر در سال ۱۳۵۵ به ۶۷٬۹۳۸ نفر در سال ۱۳۶۵ رسیدهاست که رشد جمعیّتی بسیار بالایی است و مهمترین دلایل رشد جمعیّت این شهر در این دوره را میتوان اثرات مستقیم انقلاب اسلامی ایران دانست که با آغاز جنگهای داخلی کردستان و ناامنی بیشتر روستاها، موج شدیدی از مهاجرت مردم روستاها به شهرها به وقوع پیوست که با شروع جنگ ایران و عراق این مهاجرت با ورود مهاجرین مناطق جنگزده شدت بیشتری یافت.
درسرشماری سال ۱۳۹۵، جمعیّت شهر بوکان ۱۹۳٬۵۰۱نفر اعلام شد، که از این تعداد۹۷٬۶۵۹نفر مرد و۹۵٬۸۴۲ نفر زن و این تعداد در قالب ۵۶٬۹۴۴ خانوار بود. شهربوکان بااختلاف خیلی کم باجمعیت شهر خوی ٬سومین شهر پرجمعیت آذربایجان غربی به شمارمی آید. بوکان سومین شهر پرجمعیّت استان آذربایجان غربی و سومین شهر بزرگ کردنشین ایران است. جمعیّت شهر بوکان در شش ماه دوم هر سال بیش از ۱۷٬۰۰۰ نفر به آن اضافه میشود که ناشی از مهاجرت فصلی مردم روستاها در فصلهای پاییز و زمستان به شهر است. در طرح سکان جمعیت در سال ۱۳۹۰ شهر بوکان با شهرهای ارومیه و خوی دارای جمعیّت ۱۰۰ تا ۲۵۰ هزار نفری استان آذربایجان غربی رتبهبندی شدهاست.
مراسم و آیینهایی که در میان مردم کرد مرسوم است در برگیرنده اعیاد مذهبی، قومی و باستانی است که ریشه در باورهای کهن این مردم دارد و اغلب تاریخی، پارهای و اسطورهای است. آداب و رسوم کردها کاملاً مانند دیگر اقوام ایرانی برگزار میگردد. از آداب و فرهنگ منطقهٔ بوکان میتوان به حنابندان، چهارشنبه سوری، نوروز، رقص کردی و موسیقی کردی اشاره کرد. موسیقی کردی با موسیقیهای باستانی ایران نسبتی تمام و کمال دارد.
در میان انواع بینظیر موسیقی کردی، هوره، شمشال (نوعی ساز بادی)، دف از قدمت بالای برخورد دارند و قدمت برخی از آنها به بیش از هزار سال و حتی به پیش از ظهور اسلام در ایران میرسد و در حال حاضر در بسیاری از مراسم مولودیخوانی و آهنگهای کردی در موسیقی اقوام خاورمیانه شنیده میشود و این به علت تأثیرگذاری و غنی بودن این نوع موسیقی در کنار موسیقی همسایگان خود است.
پوشاک مردان و زنان کُرد شامل تنپوش، سرپوش و پایافزار است. ساخت و کاربرد هریک از این اجزاء به نوع فصل، نوع منطقه، نوع کار و معیشت و مراسم و جشنها بستگی و با یکدیگر تفاوت دارند. لباس زنان و مردان اهالی کرد زبان جنوب آذربایجان غربی همان لباس عمومی اهالی کردستان است که جزو یکی از زیباترین و متینترین نمونه لباسهای بومی در میان کُردها بهشمار میرود. جزئیات لباس کردی با توجه به شرایط مختلف جغرافیایی و آب و هوایی تفاوتهایی در بین دیگر نقاط کردستان ایران دارد، اجزای یک لباس کردی مردانه منطقه بوکان چنین است: «کهوا پانتۆڵ» نوعی زیبا از شلوار کردی مردانه که در لهجه بوکانی آن را پاتول تلفظ میکنند نقش کت و شلوار را دارد ولی دوخت و فرم آنها با کت و شلوار تفاوت کلی دارد. «کهوا» بهصورت یک ژاکت نظامی دوخته میشود، با این تفاوت جیبهای آن روی سینه دوخته میشود و تنه و آستینهای کهوا چاک دارد. این نوع لباس مردانه را بیشتر در فصل زمستان میپوشند که کردهای این منطقه به آن «مرادخانی» میگویند.
لباس زنان از قسمت سرپوش آن، میتوان به دستمال یا روسری اشاره کرد. این دستمال، پارچهای است بسیار نازک و سهگوش که تارهایی در اطراف آن ایجاد میکنند و بهدین وسیله بر زیبایی آن میافزایند، اغلب پولکهایی نیز با آن تارها میدوزند تا زیبایی آن چند برابر شود. هر چند در مراسم عروسی اکثراً روسری در اولیت قرار نمیگیرد و الزامی نیست. شال نوعی پارچهاست که بر روی لباس در ناحیهٔ کمر در رنگ و ابعاد مختلف بسته میشود. امروزه نمونهٔ لباس زنانه، بیش از یک میلیون تومان قیمت دارد، ولی با این وجود یکی از محصولات پرفروش در میان کردها بهشمار میرود چراکه بیشتر زنان کُرد به این نوع لباسها علاقه خاصی دارند.
رقص کردی بخشی از آیینهای نمایشی کُردها است که بهصورت گروهی و به شکل حلقهای ناکامل مرکب از رقصندگان زن و مرد درحالیکه پنجه دستهایشان به هم گره خوردهاست و از چپ به راست در حرکت هستند اجرا میشود. در رقص کردی معمولاً یک نفر که حرکات رقص را بهتر از دیگران میشناسد نقش رهبری گروه رقصندگان را به عهده میگیرد و در ابتدای صف رقصندگان میایستد و با تکان دادن دستمالی که در دست راست دارد ریتمها را به گروه منتقل میکند و در ایجاد هماهنگی لازم آنان را یاری میدهد. رهبر گروه رقصنده که «سرچوپی» نامیده میشود با تکان دادن ماهرانه دستمال و ایجاد صدا بر هیجان رقصندگان میافزاید، در این هنگام دیگر افراد بدون دستمال به ردیف در کنار سرچوپی به گونهای قرار میگیرند که هر یکی با دست چپ، دست راست نفر بعد را میگیرد؛ اصطلاحاً این حالت را «گاوانی» میگویند و نفر آخر هم با در دست داشتن دستمال به گروه نظم خاصی میبخشد. دستمال داشتن رهبر و نفر آخر نشاندهندهٔ برابری بوده و دست همدیگر را گرفتن هم نشانهٔ اتحاد گروه است.
رقص مردم بوکان از آرامش و از یک پارچگی خاصی برخوردار و به سبک آرام و ملایمی اجرا میشود. همچنین سبکی بهنام سپیی وجود دارد که رقص نسبتاً تندی است و منشأ آن منطقهٔ فیضاللهبیگی بوکان است. در رقصهای کردی تمامی رقصندگان به سرگروه چشم دوخته و با ایجاد هماهنگی خاصی وحدت یک قوم ریشهدار را به تصویر میکشند.
در کنار آداب و رسوم کُردها و بخصوص منطقهٔ بوکان سرگرمی و بازیهای گوناگونی وجود دارد که به بازی دامه (یک نوع شطرنج ابداعی اما کاملاً متفاوت با بازی فکری شطرنج کنونی؛ برگرفته از «دامیهٔ» فرانسوی: damier)، بازی جورابن (جوراببازی)، بازی بوکه بارانه، میشین (تیلهبازی) و بازی خوزین (چوگانبازی) اشاره کرد. جورابن یا در اصطلاح فارسی جوراببازی، نوعی بازی گروهی است که در آن، ۱۰ عدد جوراب مردانهٔ بزرگ از جنس پشم را بهصورت دهانهباز در دو ردیف پنجتایی میچینند و یک تیله به نام «مازو» را در کنار آنها میگذارند و بازیکنان در دو گروه، طرفین جورابها مینشینند. این بازی هماکنون رایجترین بازی و سرگرمی جوانان و نوجوانان کُرد است که بهطور عمده در شبهای طولانی و سرد زمستان یا در ماه رمضان اجرا میشود. هرساله مسابقات بزرگ جورابین (جورابن) با شرکت تیمهای از سایر شهرستانهای مناطق کردنشین ایران در شهر بوکان برگزار میشود.
تاریخ تأسیس نخستین سینمای بوکان مربوط به دورهٔ پهلوی دوم است. در سال ۱۳۴۰ خورشیدی، این سینما مقابل ساختمان ادارهٔ دخانیات شهر قرار داشت و مالک آن یکی از آذریهای منطقه بود. بعدها سینما سعدی در آتش سوخت و با آغاز انقلاب اسلامی ساختمان آن تخریب گردید. بعد از سینما سعدی در دههٔ هفتاد سینما وحدت با ظرفیت ۴۸۳ نفر ساخته شد. این سینما از معدود مرکزهای فرهنگی و تفریحی بوکان بوده که از تعطیلی آن بیش از ۱۵ سال میگذرد. شهر بوکان بهعنوان یک شهر با کاربری فرهنگی همواره در هنر و هنرپروری و در عرصهٔ هنر نمایش در سطح استان آذربایجان غربی پیشتاز بودهاست، اما بهدلیل نبود امکانات لازم در آن، وضعیت فرهنگی و هنری این شهر را با چالش مواجه کردهاست. سینما وحدت بهدلیل بیتوجهی و اختلافات موجود میان شهرداری و پیمانکار، تعطیل و به حال خود رها شدهاست. نماینده مردم این شهر در سال ۱۳۹۱ عدم همکاری مسئولان بوکان را مشکل اصلی تعطیلی سینما وحدت اعلام کرد. با این حال بوکان دارای شرکت فیلمسازی است و مجوز ساخت فیلم صادر میکند و با داشتن کانون فیلم به نقد فیلم میپردازد.
بوکان دارای پیشینه غنی فرهنگی، تاریخی، سیاسی و معنوی است بهطوریکه در طول یکصد سال اخیر بهعنوان مرکز فرهنگ و ادب و هنر کُردی شناخته و به شیرازِ کردستان معروف شدهاست.
سد بوکان جزو مناطق نمونه گردشگری آذربایجان غربی محسوب میشود. سدی خاکی با هسته رسی است که در ۳۵ کیلومتری جنوب شرقی بوکان در میان دشتهای استپی و سرسبز قراردارد. از این سد ابتدا برای تنظیم و استفاده از آب و سیلابهای رودخانهٔ زرینه استفاده میشد و در جهت آبیاری اراضی پایین دست سدی در محل جنوبشرقی بوکان بر روی این رودخانه بسته شدهاست. کار احداث این سد در سال ۱۳۴۶ با هدف تأمین آب کشاورزی، شرب و برق منطقه توسط شرکتی اتریشی آغاز و در سال ۱۳۵۰ افتتاح شد. این سد در مسیر رودخانهٔ زرینهرود قرار دارد. نام پیشین آن کوروش کبیر بود که بعدها بهنام شهید کاظمی تغییر یافت.
طول تاج این سد ۵۳۰ متر و ارتفاع آن از پی ۵۰ متر است. با افزایش حجم مخزن سد در سال ۱۳۸۴ حجم کل مخزن سد به ۷۶۲ میلیون مترمکعب رسید. این سد علاوه بر تأمین آب شرب شهر تبریز، سالیانه نیز بیش از یکصد میلیون متر مکعب آب شرب و صنعت و در حدود ۵۵ هزار هکتار از زمینهای کشاورزی مناطی از استان آذربایجان شرقی را آبیاری میکند. هم چنین این سد هرساله پذیرای هزاران نفر از سرتاسر استانهای کشور است.
یکی از بزرگترین پارکهای واقع در استان آذربایجان غربی است و در قسمت غربی بوکان قرار گرفتهاست و به سه بخش تقسیم شدهاست که عبارتند از: بخش مجتمع تفریحی بردهرش (کوهسیاه)؛ کوههای در چندصدقدمی این پارک و دارای طبیعتی بکر و سرسبز است. در بخش شمالی پارک نیز باغهای امیرآباد قرارگرفتهاند باغهای معروف آلبالوی امیرآباد هر ساله پذیرای عده زیادی از مردم کردستان است. همچنین از حاشیه این پارک رود سیمینه رود عبور میکند. شمال پارک دارای امکان
پنج شنبه, 07 بهمن 1400
شهری زیباوتاریخی، بامردمانی بافرهنگ ومهربون،بەمن همیشە خوش میگذرە توبوکان